ما در حزب ایران آباد مفهوم سنتی «ایدئولوژی» را کنار گذاشته ایم. زیرا ایدئولوژی در آن معنای خود عبارت است از یک بسته ی حاضر و آماده از پاسخ ها به پرسش های اساسی. ما با تولید چنین بسته ای موافق نیستیم و برای این باوریم که آن چه لازم است تقویت توانایی تولید پاسخ در ذهن افراد است. یعنی به جای ماهی دادن، ماهیگیری را یاد دادن.
ما بهتر می دانیم که به جای «ایدئولوژی» باید «متدولوژی» را آموخت. یعنی روش صحیح تفکر و دستیابی به پاسخ ها را. به همین دلیل نیز در آموزش های خود، چه در «خودرهاگران» و چه در «حزب ایران آباد» تلاش ما بر این بوده است که با تکیه بر دو اصل «انسانمداری» و «قدرت اجتماعی» به عنوان پایه های بنیادین کار، در زمینه های دیگر به این پرداخته ایم که مخاطبین ما به تدریج یک روش تحلیل منطقی و عینی گرا را فراگرفته و به کار بندند.
ترجیح حزب ما بر این است که اعضا و مخاطبین و نیز مردم بتوانند خود به صورت مستقل مسائل سیاسی و اجتماعی را تشخیص داده و عمل کنند. به عبارت دیگر بیاموزند که نیازمند تحلیل دیگران نباشند و خود به تحلیل و فکر کردن بپردازند. البته در این زمینه تاکید ما بر بهره بردن از خرد جمعی است تا بتواند ضعف های دیدگاه های فردی را برطرف کند.
در این راستا ما تاکید بر داشتن یک «روش» برخورد با مسائل را داریم. به طور مثال این که هر وقت به موضوعی برمی خوریم آن را به چند موضوع ساده تبدیل کنیم، بعد از ساده ترین شروع کنیم، آنگاه به تدریج این قطعات ساده را بر اساس یک روال منطقی به هم وصل کنیم و از آن نتیجه گیری بیرون بکشیم. یا به طور مثال برای درک پدیده ها روابط علت و معلولی را جستجو کنیم، این که این روابط علت و معلولی را به صورت متقابل هم نگاه کنیم و یا این که به چند جانبه بودن پدیده ها و یا چند علتی بودن آنها توجه کنیم.
این ها آن نکات عمومی است که ما پیوسته در آموزش ها وبرنامه های رسانه ای خود مطرح کرده و هم چنین آنها را در تحلیل های خود به کار می گیریم تا به تدریج در میان لایه های فرهیخته ی جامعه جا بیافتد و بعد فراگیرتر شده و عمومیت یابد.
اگر تز سال ها پیشتر برای نسل من تین چنین حزبی با این مشخصه می بود الان شاهد این وضعیت در مملکتمون نبودیم افسوس که گذشته اما هنور هم دور نشده و میتوان تز امروز به فکر باشیم وبا این ایده ایران ما آباد میشه ودر جایگاه تمدنی خودش قرار میگیره بشرط اینکه هموطنان دیگر هم همت کنن وبیدار شن وخودشون و از بند اسارت ترس ونا امیدی وجهل رها کنن که تنها یک چیز میخواد اونهم غیرت و شهامته ومعتقد بودن به انسان مداری ست ….آدمی را آدمیت لازم است
گمان میکنم منظورتان این است که به جای پرداختن به «مصداق»ها، «قاعده» را میآموزانید تا تطبیق و نتیجهگیری را فراگیران، خود بدانند و برانند. از نظر این خُرد نیز یکی از اساسیترین دلایل تحمیق فراگیر جامعهی مذهبی ما، عادتِ تقلیدی به پاسخهای آمادهی فتوایی و عدم تبحّر در کاربرد اندیشه است. البته به این باور رسیدهام که «اندیشیدن» کار همهی اعضای جامعه نیست و اکثریت در هرجامعهای مشتاق پاسخهای روشن مبتنی بر مصادیق هستند ولی میزان بزرگیِ پاسخگویان و هدفمندیِ خردمندانهی آنها نیازمند رهبرانی عمیق است…